شنبه, ۰۶ مرداد ۱۴۰۳ ساعت ۰۹:۴۲
شهید حامد آشوری برای ادای دِین به ملت و حاکمیت مقدس جمهوری اسلامی‌ ‌ایران به انجام وظیفه و خدمت پرداخت. با وجود آنکه فقط تجربه نوزده بهار را به نظاره نشسته بود، در روز دوم از ماه مرداد 1371 در منطقه عملیاتی سقز در حین درگیری با اشرار مسلح و ضد انقلاب به فیض بی‌بدیل شهادت نائل گردید و به کاروان شهیدان پیوست.

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، سرباز رشید اسلام زنده‌یاد حامد آشوری در بیست و هفتم شهریور ماه سال 1352 در خانواده‌ای متدین و مذهبی در شهرستان محلات دیده به دیدار هستی گشود تا در گلستان و باغ‌های گل محلات گل سرسبد و زیبای‌ این بوستان باشد و عطر دل انگیز تنش فضای جامعه‌ی پیرامونش را معطر سازد.

برگی از زندگی شهید «حامد آشوری»

او که معطر به علم قرآن شد و تربیت الهی را در پیش گرفت مسیرش را هم معطر ساخت و در آخر نیز تمام تنش که بر زمین افتاد هر قطره‌ی خونی که از تنش بیرون می‌ریخت عطر و گلابی ناب بود که بر زمین می‌چکید و همه‌ی عالم را معطر می‌کرد.

 در زادگاهش تحصیلات دوره ابتدایی و راهنمایی را سپری نمود. از آنجا که از فیض تربیت خانواده برخوردار بود حسن خلق و نجابت و اخلاص در وی استوار گردیده بود. او که در پیروزی انقلاب فقط 5 سال داشت و بعد از پیروزی هم تا می‌خواست سن و سالی پیدا کند که در‌این راهی که انتخاب کرده بهتر قدم بگذارد پرستوهای عاشق کوچ کردند و جنگ تمام شد و طولی نکشید که امام(ره) عاشقان نیز از پی ‌یارانش پرواز کرد و او‌ این صحنه‌ها را به چشم دیده بود و از نزدیک لمس کرده بود.

برای ادای دین به ملت و حاکمیت مقدس جمهوری اسلامی‌ ‌ایران به انجام وظیفه و خدمت پرداخت. با وجود آنکه فقط تجربه نوزده بهار را به نظاره نشسته بود در روز دوم از مرداد ماه 1371 در منطقه عملیاتی سقز در حین درگیری با اشرار مسلح و ضد انقلاب به فیض بی‌بدیل شهادت نائل گردید و به کاروان شهیدان پیوست.

 

نامه شهید:

خدمت پدر و مادر عزیزم سلام عرض می‌کنم امیدوارم که حالتان خوب باشد و هیچ‌گونه کسالتی و ناراحتی نداشته باشی و همیشه خوش و خرم باشی و من همیشه شما را از درگاه خداوند متعال خواستارم و اگر خواسته باشید از حال‌ اینجانب فرزندتان حامد، با خبر باشید حالم خوب است و همیشه خوش هستم و حال که دارم ‌این نامه را می‌نویسم در ترجان هستم و ما را امروز 70/6/20 تقسیم کردند و به پاسگاه خزائی ترجان آمدیم و در‌ اینجا مشغول هستم.

بعد از 50 روز مرخصی می‌دهند و من هم گفتم پس بگذار تا‌ اینجا تلفن نیست نامه بدهم و الان ساعت 12 ظهر است و من در آسایشگاه هتل ترجان هستم چون در‌ اینجا هتل دیگری نیست. از قول من به برادران علی،‌ یوسف، مهدی، محمد، جواد برادر کوچکم سلام برسان. اگر خواستید نامه بدهید به‌ این آدرس نامه بدهید. خوب محلات چه خبر است در آنجا خوش می‌گذرد ‌یا نه؟ ‌اینجا که خوش می‌گذرد ولی از رفیق‌ها کسی‌ اینجا نیست و من و هادی وقتی از گردانمان تقسیم شدیم از هم جدا شدیم و نفهمیدم که او کجا رفت و از رفیق‌ها هرکس که از احوال ما می‌پرسد به آن‌ها سلام برسانید و از قول من به همه دوستان و همسایگان و فامیل سلام برسانید و‌ اینجایی که ما هستیم داخل روستا است ولی ماشین تا در پاسگاه هر روز بعد از ظهر سرویس دارد و دو ساعت از سقز بیرون است بالاخره که باید خدمت بگذرد در هر کجا که باشی چه خوش و چه ناراحت باید 2 سال دست نظام باشی و الان که نیرو کم شده مرخصی‌ها را 65 روزه کردند و برای آموزشی هم حساب نمی‌شود ولی مصیبت ندارد و ناراحت من نباشید چون جایم خیلی خوب است دیگر عرضی ندارم به جز دوری شما.

نامه‌ایی که خواستید بدهید از حال و اوضاع آنجا بنویسید و جواب نامه را فوری بدهید. تا دیدار بعد خداحافظ.

24/6/1370 از کردستان.

 

منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده