زندگینامه شهید فرزند شعبانی؛
شنبه, ۰۷ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۵۲
شهید "فرزند شعبانی" در نخستین روز‌های شهریور 1359 با گروه اعزامی از کارخانه ماشین‌سازی اراک با فرماندهی محمدکاظم سمیعی برای مقابله با ضدانقلاب به کردستان اعزام و در منطقه خانه شور جوانرود هنگام درگیری با گروهک‌های ضدانقلاب در پنجم مهرماه سال 1359 به شهادت رسید.

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید فرزند شعبانی در هفدهم اردیبهشت‌ماه سال 1332 در روستای ده داود از توابع شهرستان شازند در خانواده‏ای مذهبی متولد شد. در کودکی کوشش زیادی برای کسب و کار داشت و تا هشت سالگی در روستا بود و بعد از آن به تهران رفت. برادرش او را در کارگاه خیاطی مشغول به کار کرد.

از جهاد صنعت تا جهاد ایثار و شهادت

برادرش می‌گوید:

به نماز خیلی علاقه داشت و موقعی که از سر کار می‌آمد، به مسجد می‏رفت. شبانه به تحصیلات ادامه می‌داد و حتی روزهای جمعه هم به کار دیگری می‏پرداخت. در نوجوانی علاقه زیادی به دعای ندبه داشت و هرگز از خواندن نماز و رفتن مسجد و گرفتن روزه کوتاهی نمی‏کرد. در سال 1351 به خدمت سربازی رفت. دوستانش می‏گفتند: هیچ‏کس از سربازان روزه نمی‏گرفتند. او شامش را برای سحر نگه می‏داشت که روزه بگیرد. ما همان زمان هم به اعتقادات ایشان اطمینان داشتیم. اخلاقش خوب و روحیه‏ اش بسیار عالی بود. در برابر مشکلات با خونسردی و متانت و مقاومت برخورد می‏کردند. هیچ‌گاه در فکر مسائل مادی و ظواهر دنیوی نبود. علاقه زیادی به کتب دینی داشت؛ مانند کتاب زندگانی چهارده معصوم(ع) از جمله زندگی امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س)، کتاب‌هایی در رابطه با عظمت و مقام پدر و مادر. در انقلاب اعلامیه و جزوات امام(ره) را مطالعه می‏کردند. بزرگ‌ترین و ارزنده ‏ترین خاطراتی که از ایشان دارم این بود که هر وقت زندگی حضرت زهرا(س) را می‏خواند، می‏گفت: امیدوارم که راه فاطمه(س) را داشته باشید و همیشه سعی داشت که مرا به راهپیمایی‌ها و جلسات و نماز جمعه ببرد و می‌گفت: در سر نماز برای امام(ره) و پیروزی اسلام دعا کنید.

ایشان برای پدر و مادر خویش اهمیت خاصی قائل بود و با متانت و ملایمت و صبوری با خانواده و نزدیکانش برخورد می‌کرد. فعالیت‏هایش پیش از انقلاب شروع شد. بعد از پایان خدمت در کارخانه هپکو مشغول به کار شد. روزها به کارخانه می‏رفت و شبانه به تحصیل خود ادامه ‏داد و تا کلاس هشتم درس خواند. در پی اوج‏گیری انقلاب، درس خواندن خود را رها کرد و به خدمت در انقلاب پرداخت و از هنگامی که پسر امام(ره) شهید شدند ایشان به مبارزه می‌پرداخت. در سخنرانی‏ها مخفیانه شرکت می‌کرد. در خط امام(ره) بود و تمام فرمان‏ها و دستورات امام(ره) را اطاعت می‌کرد. به دوستانش سفارش می‌کرد که به امام(ره) ایمان داشته باشید؛ زیرا او رهبری است که انقلاب را به ثمر می‌رساند و همیشه از صمیم قلب می‏گفت که خدایا، 10 سال از عمر مرا به عمر امام(ره) اضافه کن.

تنها وصیتش در هنگام رفتن این بود که صبر و استقامت داشته باشید. شهادتش را یک افتخار بزرگ می‏دانم؛ بنا به گفته خودش زیباترین لحظه زندگی‏ اش، زمانی است که به شهادت برسد. بستگان یاد ایشان را همیشه زنده می‏دارند و راه و هدف ایشان و سایر شهدا را در نظر دارند.

او در نخستین روز‌های شهریور 1359 با گروه اعزامی از کارخانه ماشین‌سازی اراک با فرماندهی محمدکاظم سمیعی برای مقابله با ضدانقلاب به کردستان اعزام و در منطقه خانه شور جوانرود هنگام درگیری با گروهک‌های ضدانقلاب در پنجم مهرماه سال 1359 به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد. از او سه فرزند به یادگار ماند.

 

منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده