از جهاد صنعت تا جهاد ایثار و شهادت
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید فرزند شعبانی در هفدهم اردیبهشتماه سال 1332 در روستای ده داود از توابع شهرستان شازند در خانوادهای مذهبی متولد شد. در کودکی کوشش زیادی برای کسب و کار داشت و تا هشت سالگی در روستا بود و بعد از آن به تهران رفت. برادرش او را در کارگاه خیاطی مشغول به کار کرد.
برادرش میگوید:
به نماز خیلی علاقه داشت و موقعی که از سر کار میآمد، به مسجد میرفت. شبانه به تحصیلات ادامه میداد و حتی روزهای جمعه هم به کار دیگری میپرداخت. در نوجوانی علاقه زیادی به دعای ندبه داشت و هرگز از خواندن نماز و رفتن مسجد و گرفتن روزه کوتاهی نمیکرد. در سال 1351 به خدمت سربازی رفت. دوستانش میگفتند: هیچکس از سربازان روزه نمیگرفتند. او شامش را برای سحر نگه میداشت که روزه بگیرد. ما همان زمان هم به اعتقادات ایشان اطمینان داشتیم. اخلاقش خوب و روحیه اش بسیار عالی بود. در برابر مشکلات با خونسردی و متانت و مقاومت برخورد میکردند. هیچگاه در فکر مسائل مادی و ظواهر دنیوی نبود. علاقه زیادی به کتب دینی داشت؛ مانند کتاب زندگانی چهارده معصوم(ع) از جمله زندگی امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س)، کتابهایی در رابطه با عظمت و مقام پدر و مادر. در انقلاب اعلامیه و جزوات امام(ره) را مطالعه میکردند. بزرگترین و ارزنده ترین خاطراتی که از ایشان دارم این بود که هر وقت زندگی حضرت زهرا(س) را میخواند، میگفت: امیدوارم که راه فاطمه(س) را داشته باشید و همیشه سعی داشت که مرا به راهپیماییها و جلسات و نماز جمعه ببرد و میگفت: در سر نماز برای امام(ره) و پیروزی اسلام دعا کنید.
ایشان برای پدر و مادر خویش اهمیت خاصی قائل بود و با متانت و ملایمت و صبوری با خانواده و نزدیکانش برخورد میکرد. فعالیتهایش پیش از انقلاب شروع شد. بعد از پایان خدمت در کارخانه هپکو مشغول به کار شد. روزها به کارخانه میرفت و شبانه به تحصیل خود ادامه داد و تا کلاس هشتم درس خواند. در پی اوجگیری انقلاب، درس خواندن خود را رها کرد و به خدمت در انقلاب پرداخت و از هنگامی که پسر امام(ره) شهید شدند ایشان به مبارزه میپرداخت. در سخنرانیها مخفیانه شرکت میکرد. در خط امام(ره) بود و تمام فرمانها و دستورات امام(ره) را اطاعت میکرد. به دوستانش سفارش میکرد که به امام(ره) ایمان داشته باشید؛ زیرا او رهبری است که انقلاب را به ثمر میرساند و همیشه از صمیم قلب میگفت که خدایا، 10 سال از عمر مرا به عمر امام(ره) اضافه کن.
تنها وصیتش در هنگام رفتن این بود که صبر و استقامت داشته باشید. شهادتش را یک افتخار بزرگ میدانم؛ بنا به گفته خودش زیباترین لحظه زندگی اش، زمانی است که به شهادت برسد. بستگان یاد ایشان را همیشه زنده میدارند و راه و هدف ایشان و سایر شهدا را در نظر دارند.
او در نخستین روزهای شهریور 1359 با گروه اعزامی از کارخانه ماشینسازی اراک با فرماندهی محمدکاظم سمیعی برای مقابله با ضدانقلاب به کردستان اعزام و در منطقه خانه شور جوانرود هنگام درگیری با گروهکهای ضدانقلاب در پنجم مهرماه سال 1359 به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد. از او سه فرزند به یادگار ماند.
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی