شهید حسن پرویزی؛
يکشنبه, ۰۴ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۲۳
شهید "حسن پرویزی"، شهیدی از دیار عشق و ایمان، کودکی‌اش را با کارگری و تحصیل در کنار هم گذراند و جوانی‌اش را وقف مبارزه با طاغوت و دفاع از آرمان‌های انقلاب اسلامی کرد. او که از نخستین روزهای انقلاب در خط مقدم مبارزه با گروهک‌های معاند بود، سرانجام در جبهه‌های جنگ تحمیلی و بر بلندای کانی‌مانگا به آرزوی دیرینه خود، شهادت، دست یافت. زندگی او جلوه‌ای از شجاعت، ایثار و عشق به خدا بود که در قلب تاریخ جاودانه شد.

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید حسن پرویزی در یکم اردیبهشت‌ماه سال 1341 در خانواده‌ای ساده و بی‌آلایش چشم به جهان گشود. در دوران کودکی، مادرش عهده‌دار سرپرستی او و سایر اعضای خانواده بود. او در هشت‌سالگی در کلاس دوم ابتدایی مشغول به تحصیل بود و درک بالایی از زندگی داشت. حسن در کنار تحصیل، برای کمک به هزینه‌های خانواده، مشاغلی مانند کارگری و گل‌فروشی را تجربه کرد.

قهرمانی که ایمان، ایثار و شهادت را معنا کرد

شکل‌گیری شخصیت دینی و اخلاقی

از همان کودکی، حسن علاقه‌مندی شدیدی به یادگیری قرآن و مسائل دینی نشان داد. زندگی ساده او با ایمان و تقوا آمیخته بود و این روحیه او را به فردی پرهیزگار و مسئولیت‌پذیر تبدیل کرد.

فعالیت‌های انقلابی

دو سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، حسن به صف مبارزان پیرو امام خمینی (ره) پیوست. او با شجاعت در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد و در برابر رژیم طاغوت ایستادگی می‌نمود. چندین بار توسط مأموران رژیم مورد ضرب و شتم قرار گرفت، اما این وقایع باعث عقب‌نشینی او نشد. با پیروزی انقلاب، حسن به پاسداری از امنیت محله‌ها پرداخت و همواره در خط مقدم مقابله با دشمنان انقلاب بود.

مبارزه با گروهک‌های معاند

با آشکار شدن ماهیت گروهک‌های ضدانقلاب، حسن بدون ترس و تا پای جان با آن‌ها مبارزه کرد. او در جریان این درگیری‌ها چندین بار زخمی شد. در یکی از این حوادث، با تیغ موکت‌بری به شدت مجروح شد و 30 بخیه دریافت کرد. با این حال، عزم او برای ادامه مبارزه خللی نیافت.

حضور در جبهه‌های جنگ تحمیلی

حسن برای نخستین بار به مدت سه ماه در گیلانغرب علیه نیروهای بعثی جنگید و سپس برای شرکت در امتحانات هنرستان به اراک بازگشت. او با قبولی در آزمون، در کلاس سوم هنرستان ثبت‌نام کرد اما مجدداً به جنوب کشور رفت و در عملیات بیت‌المقدس شرکت نمود.

روحیه‌ای ایثارگر و نگاه به آینده

شهید حسن پرویزی علاقه‌مند به پاسداری از آرمان‌های انقلاب بود و این تعهد او را بار دیگر به جبهه‌های نبرد کشاند. هنگام وداع با خانواده، به مادرش گفت: «مرا حلال کن، من عازم کربلا هستم.»

نامه‌ای از دل جبهه‌ها

در یکی از نامه‌هایش به خانواده، حسن نوشت:
«مادر، امام (ره) را دعا کنید که امام قلب من است و شما چشم من هستید. من بدون چشم می‌توانم زنده بمانم، اما بدون قلب هرگز.»

این نامه، بازتابی از عمق ایمان و ارادت او به امام و آرمان‌های انقلاب بود.

شهادت

شهید حسن پرویزی در تاریخ هفدهم آبان‌ماه 1362 در منطقه پنجوین عراق، بر روی ارتفاعات کانی‌مانگا، به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت دست یافت و در راه دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی جاودانه شد.

یادگارهای شهید

حسن در زندگی کوتاه خود، نمونه‌ای از ایمان، شجاعت و ازخودگذشتگی را به نمایش گذاشت. او فردی ایثارگر بود که حتی در کارهای روزمره نیز به کمک نیازمندان می‌شتافت. یاد و خاطره او همیشه در دل خانواده، دوستان و هم‌رزمانش زنده خواهد ماند.

 

منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده