الهى دلى ده كه در كار تو جان بازيم و جانى ده كه كار آن جهان سازيم .
پنجشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۲:۰۹
الهى در دلهاى ما جز محبت مكار و بر تن و جانهاى ما جز الطاف و رحمت مگمار و بر كشته‌هاى ما جز باران رحمت خود مبار . الهى تا با تو آشنا شدم ، از خلايق جدا شدم در جهان شيدا شدم پنهان بودم پيدا شدم الهى حجابها از راه بردار و ما را بما مگذار . « بر حمتك يا عزيز يا غفار »آندم كه زخون خود وضوى ميكردم دانى كه زحق چه آرزو ميكردم اى كاش مرا هزار جان بود به تن تا آن همه را فداى او ميكردم
وصيت‌نامه : بسم الله الرحمن الرحيم « وصيتنامه جهادگر شهيد سيدتيمور قائم‌مقامى » اينجانب سيدتيمور قائم‌مقامى فرزند سيدرضا قائم‌مقامى اين وصيتنامه را در تاريخ 22/6/63 مينويسم ساعت 11 تا 12 شب است ، كه در مهران مقر مهندسى مى‌باشم از جنوب به غرب آمدم براى شناسايى . كه در خواب خوابى ديدم كه باعث شد بيدار شوم .
اى حسين جان ، برادران ، خواهران ، انسان رفتنى است و بايد دنيا را وداع نمايد خدا ما را آفريد تا امتحان نمايد ما بايد از آن امتحان قبول شويم اكنون من در صحراى كربلاى ديگرى هستم و راه حسين را قبول كردم گرچه آنروز نبودم كه در ركابش باشم ولى باز هم عاشوراى ديگرى آمده گرچه حسين نيست ولى نايب امام زمان هست و ما به نداى امام خمينى لبيك ميگوئيم و با كفار ميجنگيم تا اسلام به پيروزى برسد .
امام حسين براى چه با دشمن جنگ نمود و يارانش شهيد شدند ؟ براى اينكه اسلام پيروز شود و نماز را برپا دارد . براى هر مسلمانى واجب است كه در اين جنگ جهاد نمايد و بنداى امام امت لبيك بگويد .
اين جنگ جنگيست كه بر عليه اسلام است پس نگذاريد اسلام شكست بخورد به حرفهاى امام گوش فرا دهيد جهاد كنيد تا اسلام پايدار بماند .
اى مسلمانها اى برادرها با نفسهاى خود بجنگيد ، نگذاريد بر شما غالب شود نفس اماره را از خود دور نمائيد اين جنگ براى نماز است دشمن ميخواهد آنرا از ما بگيرد امام حسين براى همين شهيد شد كه اسلام پيروز بماند آيا مردن حق نيست پس ما چرا آنقدر روى مال دنيا پافشارى ميكنيم عاقبت همه ما مرگ مى‌باشد .
من يك وصيت‌نامه ديگر در خانه دارم كه در سال 60 در جبهه شوش نوشتم اين يكى را در شب 23/6/63 كه در خواب بودم ديدم سه بانو وارد خانه ما شدند و آنها به عكسى كه در خانه بود نگاه كرده آن عكس از من بود آنها ميگفتند چه آدم خوبى بود همسرم ميگفت مگر چى شده همانطور همسرم تكرار ميكرد من هم كه آنجا بودم هى ميگفتم بابا من اينجا هستم همسرم پسر كوچكم را سه بار به من داد ولى هر سه بار دستم بجايى بند نشد عاقبت آنرا خوابانيد يكى از آن سه بانو بچه‌اى داشت كه آنرا به من داد من آنرا گرفتم كه از خواب بيدار شدم كمى به ستاره‌ها نگاه كردم هوا مهتابى بود صداى توپ دشمن بگوشمان ميخورد و اين نامه را كه وصيتنامه است نوشتم . سال 60 هم خواب ديگرى ديدم كه خمپاره‌اى شكم مرا دريد مرا در مجلس كفن كردند بچه‌هايم همه گريه ميكردند  ولى من در كنارى ايستاده بودم و مى‌خنديدم ، مگفتم من اينجا هستم چرا گريه ميكنيد .
برادرها و خواهرها مرده‌ها زنده هستند و در نزد خدايشان روزى ميخورند و اين ما هستيم كه مرده‌ايم و بايد به عاقبت خود نگاه كنيم زياد سرتان را درد نياورم ، مرا ببخشيد كه در اين مجلس ختم شما را اذيت كردم اما به برادر شريف انجمن اسلامى شركت ارج بگوئيد من 2 سال‌ماه رمضان در منطقه جنگى بودم در اين 2 سال 43 روز ، روزه بدهكار هستم اگر زحمت آن برادر زياد نميشود به 43 برادر حزب اللهى بگوئيد هر كدام يكروز روزه براى من بگيرند .
..
اميدوارم كه همه دوستان و فاميل و همه برادران و خواهران مسلمان مرا حلال نمائيد .
و پدر و مادر عزيزم مرا ببخشيد كه شما را ترك كردم چون كه اين راهى است كه همه ما بايد برويم .
...
« والسلام عليكم و رحمة ا... »سيدتيمور قائم مقامى  22/6/63          

الهى دلى ده كه در كار تو جان بازيم و جانى ده كه كار آن جهان سازيم .
الهى در دلهاى ما جز محبت مكار و بر تن و جانهاى ما جز الطاف و رحمت مگمار و بر كشته‌هاى ما جز باران رحمت خود مبار .
الهى تا با تو آشنا شدم ، از خلايق جدا شدم در جهان شيدا شدم پنهان بودم پيدا شدم الهى حجابها از راه بردار و ما را بما مگذار .
« بر حمتك يا عزيز يا غفار »آندم كه زخون خود وضوى ميكردم دانى كه زحق چه آرزو ميكردم اى كاش مرا هزار جان بود به تن تا آن همه را فداى او ميكردم

منبع : اداره هنری ، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران  استان مرکزی
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده