وصیتنامه شهید غلامرضا آقابابائی به نسل های بعد از خود
شنبه, ۰۷ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۰۹
موقعيت زماني آنچنان اقتضا مي كند كه در اين سن كم قلم در دست بگيرم و انچه در درون دلم هست بيرون بريزم و اكنون قلم در ميان دستهايم مي لغزد تا وصيت خونبار را از اعماق قلبم بيرون بكشد مي خواهم در آخر عمر بگويم اي حسين اي كاش بودم و در آن زمان به نداي هل من ناصر ينصرني تو پاسخ مي گفتم.
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی ؛ پانزدهم فروردین 1347، در روستای عیسی آباد از توابع شهرستان کمیجان به دنیا آمد. پدرش مرتضی، کشاورزی می کرد و مادرش کبرا نام داشت. دانش آموز چهارم متوسطه در رشته اقتصاد بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. دوم بهمن 1363، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.
وصيت نامه شهید غلامرضا آقابابائي
بسمه تعالي
زندان زمان آنچنان تنگ است كه روح كوچكم را هرگز جاي نگرفت دنياي به اين بزرگي در نظر كلمه اي تاريك است كه ديد چشم هايم چند قدمي را بيشتر نمي بيند.
موقعيت زماني آنچنان اقتضا مي كند كه در اين سن كم قلم در دست بگيرم و انچه در درون دلم هست بيرون بريزم و اكنون قلم در ميان دستهايم مي لغزد تا وصيت خونبار را از اعماق قلبم بيرون بكشد مي خواهم در آخر عمر بگويم اي حسين اي كاش بودم و در آن زمان به نداي هل من ناصر ينصرني تو پاسخ مي گفتم.
ولي در حقيقت كه دروغ نمي گويم اكنون اسلحه در دست گرفته ام و تا آخرين قطره خونم از نائب امام زمانم يعني خميني دفاع خواهم كرد و اكنون دوست دارم اسلحه ام را به زمين نگذارم تا اينكه به سوي حسين بشتابم مي خواهم تا اخرين توانائي بدنم بر دشمن بتازم و نابودش كنم به حقيقت آنچه را كه مي گويم از درون قلبم مي گويم دوست دارم اين شوق و اين فريادم در ميان انبوه جمعيت با صداي بلند خوانده شود. تا اينكه مردم بدانند كه امام هنوز ياوران بسراي دارد تا ياريش كند تا منافقان از شنيدن وصيت يك شهيد بر خود بلرزند و بدانند كه تا ياران امام در صحنه هستند ديگر جايي براي آنان باقي نيست اكنون شوق خدا و ديدار حسين توانايي نوشتن را از من گرفته است ولي بايد بنويسم براي نسل اينده مي خواهم به پدر و مادرم بگويم آفرين بر شما كه بزرگم كرديد و اكنون رهايم ساختيد تا وظيفه بزرگ خويش را ادعا كنم چه خوب امانت خويش را تحويل داده ايد.
پدر و مادرم براي فرزند خود گريه نكنيد كه راهي را كه من رفتم راهي است كه حسين در 1400 سال پيش رفت و همان راهي است كه پيامبر بر آن توصبه كرده است چگونه مي توانستم ببينم كه برادران و خواهرانم در زير اوارهاي دزفول جان مي سپارند و من در بستر گرم زندگي كنم؟! چگونه مي توانستم صداي هل من ناصر امام را بشنوم و به آن لبيك نگويم؟!
پدر و مادر گراميم از شما معذرت مي خواهم تنهايتان گذاشتم و رفتم اين تنهايي نيست شما آنگاه تنها هستيد كه كشورتان در دست اجنبي باشد امام را داريد كه اسوه بارز ايمان است تنها صدام است كه ديگر راهي براي بقا ندارد تنها كسي است كه امام نداشته باشد شما بخاطر خدا دوريم را تحمل كنيد و بجاي گريه افتخار كنيد كه فرزندتان در راه خدا كشته شده است .
... حق هميشه پيروز است پس شما هم به ياري حق بشتابيد تا رستگار شويد و از همه شماها مي خواهم كه مقلد امام باشيد و به جمهوري اسلامي كمك كنيد و در بستر مردن را ننگ بدانيد و از رفتن بچه هايتان به جبهه خودداري نكنيد كه مرگ همه بدست خدا است از مرگ نترسيد كه روزي خواهد آمد به فكر قيامت باشيد و كارهاي خوب انجام دهيد كه ان شاء الله سعادت بزرگي كسب كنيد براي مال دنيا كمتر حرص بزنيد كه كسي با خود چيزي نمي برد از نزاع و دعوا خودداري كنيد و با هم متحد باشيد كه دشمني كار بي خردان است به زير دستان كمك و انفاق كنيد كه خداوند در قيامت به شما انفاق خواهد كرد مسجدها را خالي نگذاريد كه ان شاء الله از مسجد است كه شما رستگار خواهيد شد.
و اكنون سخني چند با دوستان اي دوستان بخدا قسم هيچ نفسي رستگار نمي شود مگر به ايمان شما نيرويي بدني زيادي داريد آنرا رد راه خير به كار ببريد كه خداوند از شما خوشنود باشد خدا را فراموش نكنيد و هميشه در فكر او باشيد از نگاههاي بيجا به شدت دوري كنيد كه در آن هيچ چيز نيست بجز پشيماني نمازهايتان را بخوانيد و از ياد خدا دور نشويد كه والله خدا را خشم مياورد كارهايتان را خوب كنيد و بنگريد كه چگونه دوست شما از ميانتان رخت بر بست به فكر باشيد كه فردا نوبت شما است.
بنگريد كه براي آخرت چه توشه اي داريد و چگونه مي خواهيد به سفر طولاني خود برويد به قبرستانها برويد و دوستان خود را در انجا بيابيد كه چه خوش آرميده اند.
و در پايان امام را فراموش نكنيد.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.
منبع: اداره اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی
وصيت نامه شهید غلامرضا آقابابائي
بسمه تعالي
زندان زمان آنچنان تنگ است كه روح كوچكم را هرگز جاي نگرفت دنياي به اين بزرگي در نظر كلمه اي تاريك است كه ديد چشم هايم چند قدمي را بيشتر نمي بيند.
موقعيت زماني آنچنان اقتضا مي كند كه در اين سن كم قلم در دست بگيرم و انچه در درون دلم هست بيرون بريزم و اكنون قلم در ميان دستهايم مي لغزد تا وصيت خونبار را از اعماق قلبم بيرون بكشد مي خواهم در آخر عمر بگويم اي حسين اي كاش بودم و در آن زمان به نداي هل من ناصر ينصرني تو پاسخ مي گفتم.
ولي در حقيقت كه دروغ نمي گويم اكنون اسلحه در دست گرفته ام و تا آخرين قطره خونم از نائب امام زمانم يعني خميني دفاع خواهم كرد و اكنون دوست دارم اسلحه ام را به زمين نگذارم تا اينكه به سوي حسين بشتابم مي خواهم تا اخرين توانائي بدنم بر دشمن بتازم و نابودش كنم به حقيقت آنچه را كه مي گويم از درون قلبم مي گويم دوست دارم اين شوق و اين فريادم در ميان انبوه جمعيت با صداي بلند خوانده شود. تا اينكه مردم بدانند كه امام هنوز ياوران بسراي دارد تا ياريش كند تا منافقان از شنيدن وصيت يك شهيد بر خود بلرزند و بدانند كه تا ياران امام در صحنه هستند ديگر جايي براي آنان باقي نيست اكنون شوق خدا و ديدار حسين توانايي نوشتن را از من گرفته است ولي بايد بنويسم براي نسل اينده مي خواهم به پدر و مادرم بگويم آفرين بر شما كه بزرگم كرديد و اكنون رهايم ساختيد تا وظيفه بزرگ خويش را ادعا كنم چه خوب امانت خويش را تحويل داده ايد.
پدر و مادرم براي فرزند خود گريه نكنيد كه راهي را كه من رفتم راهي است كه حسين در 1400 سال پيش رفت و همان راهي است كه پيامبر بر آن توصبه كرده است چگونه مي توانستم ببينم كه برادران و خواهرانم در زير اوارهاي دزفول جان مي سپارند و من در بستر گرم زندگي كنم؟! چگونه مي توانستم صداي هل من ناصر امام را بشنوم و به آن لبيك نگويم؟!
پدر و مادر گراميم از شما معذرت مي خواهم تنهايتان گذاشتم و رفتم اين تنهايي نيست شما آنگاه تنها هستيد كه كشورتان در دست اجنبي باشد امام را داريد كه اسوه بارز ايمان است تنها صدام است كه ديگر راهي براي بقا ندارد تنها كسي است كه امام نداشته باشد شما بخاطر خدا دوريم را تحمل كنيد و بجاي گريه افتخار كنيد كه فرزندتان در راه خدا كشته شده است .
... حق هميشه پيروز است پس شما هم به ياري حق بشتابيد تا رستگار شويد و از همه شماها مي خواهم كه مقلد امام باشيد و به جمهوري اسلامي كمك كنيد و در بستر مردن را ننگ بدانيد و از رفتن بچه هايتان به جبهه خودداري نكنيد كه مرگ همه بدست خدا است از مرگ نترسيد كه روزي خواهد آمد به فكر قيامت باشيد و كارهاي خوب انجام دهيد كه ان شاء الله سعادت بزرگي كسب كنيد براي مال دنيا كمتر حرص بزنيد كه كسي با خود چيزي نمي برد از نزاع و دعوا خودداري كنيد و با هم متحد باشيد كه دشمني كار بي خردان است به زير دستان كمك و انفاق كنيد كه خداوند در قيامت به شما انفاق خواهد كرد مسجدها را خالي نگذاريد كه ان شاء الله از مسجد است كه شما رستگار خواهيد شد.
و اكنون سخني چند با دوستان اي دوستان بخدا قسم هيچ نفسي رستگار نمي شود مگر به ايمان شما نيرويي بدني زيادي داريد آنرا رد راه خير به كار ببريد كه خداوند از شما خوشنود باشد خدا را فراموش نكنيد و هميشه در فكر او باشيد از نگاههاي بيجا به شدت دوري كنيد كه در آن هيچ چيز نيست بجز پشيماني نمازهايتان را بخوانيد و از ياد خدا دور نشويد كه والله خدا را خشم مياورد كارهايتان را خوب كنيد و بنگريد كه چگونه دوست شما از ميانتان رخت بر بست به فكر باشيد كه فردا نوبت شما است.
بنگريد كه براي آخرت چه توشه اي داريد و چگونه مي خواهيد به سفر طولاني خود برويد به قبرستانها برويد و دوستان خود را در انجا بيابيد كه چه خوش آرميده اند.
و در پايان امام را فراموش نكنيد.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.
منبع: اداره اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی
نظر شما