مگر خون من سرخ تر از رزمندگان دیگر است / زندگینامه شهید علیرضا چگینی
وي پس از مدتي براي كمک به پدر و مادر و كمك خرچي به قم رفت و مدت پنج سال در قم كار مي كرد و براي پدرش پول مي فرستاد. عليرضا در سال 1363 با يكي از دختران روستا در همان زادگاهش ازدواج كرد و محل اقامت و زندگي خود را در قم انتخاب كرد.
عليرضا مردي شريف و داراي اخلاق پسنديده و داراي شرم و حيا
بود و خيلي به پدر و مادر و خانواده و اطرافيانش احترام مي گذاشت. عليرضا بعد از دو
سال و نيم زندگي در قم به روستا آمد. و در منزل پدرش زندگي میكرد و تصميم
گرفت كه به خدمت مقدس سربازي مشرف شود اما در حاليكه هنوز به سن كامل قانوني نرسيده
بود و هر چه خانواده اش به او اصرار مي كردند تا از تصميم خود منصرف شود ولي اين التماسها
و خواهشها در روح پاك و آزاده او اثري نداشت و عليرضا خيلي عجله داشت كه هر چه زودتر
عازم جبهه شود قبل از اينكه به سن قانوني خود برسد چرا كه خيلي عاشق جبهه و خدمت در
راه خدا و اسلام بود و دوست داشت كه هر چه زودتر دين خود را ادا كند و به ديدار معشوق
و لقاء الله برسد و در جواب اصرارهاي مكرر مادر مي گفت: مگر خون من سرخ تر از رزمندگان
ديگر است من هم بايد در راه خدا جهاد كنم تا دين خود را ادا كنم و نگذارم كه دشمنان
بر سرزمينم مالك و غاصب شوند بايد هر چه زودتر به جبهه بروم، من زن و فرزندم را اول
به خدا و سپس به شما پدر و مادرم مي سپارم و هر چه مادرش به او اصرار و سفارش خانواده
اش را مي كرد در جواب مي گفت: مال و زندگي و خانواده ام را بدست خدا مي سپارم هر چه
خواهد بشود، مي شود من بايد راه خود را بروم و دين خود را نسبت به اسلام و ساير شهيدان
ادا كنم.
شهید در آخرین دیدار خود از مادرش خواست: اگر من شهيد شدم برايم اصلاً ناراحت
نباش و گريه و زاري مكن .
شهيد عليرضا چگيني در تاريخ 23 مرداد 1366 در منطقه عملياتي غرب ميتك جان به جان آفرين تسليم كرده و بهشت جاودان را بر اين دنياي پست و زودگذر ترجيح داده و آنرا اختيار كرده و دلاوري و رشادت مولا و آقايش امام حسين را الگوي خود قرار داد و ما از آن عزيزان اميد داريم كه در آخرت مورد شفاعت آنها قرار گيريم و ما را از شفاعت خود نااميد نكنند. آمين يا رب العالمين.