من خود را مسئول امنيت شما و هزاران پدر و مادر ديگر در اين كشور ميدانم
نوید شاهد استان مرکزی؛شهید جمال الدین بیگی در پنجم بهمن 1342، در روستای ورین از توابع شهرستان محلات به دنیا آمد. پدرش حسین، کشاورزی می کرد و مادرش رقیه نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. دوم شهریور1360، در دارخوین بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش قرار دارد. برادرش تاج الدین نیز شهید شده است.
به نام خداوند در هم كوبنده ستمگران
حضور محترم پدر و مادر ارجمندم ؛ اميدوارم
كه زندگي را آنطور بگذرانيد كه آيندگان شما را تحسين كنند و از شما بخوبي
ياد كنند و اميدوارم كه گرفتاريهاي اين جهان را آنطور حل كنيد كه كسي از شما خردهاي
نگيرد و آرزو دارم كه سلام گرم و درودهاي خالصانه فرزند خود را كه از راههاي دور و منطقه
حق و باطل و از جايي كه باطل در مقابل حق به رجزخواني ايستاده و ميخواهد اين غريضه
خدائي را لگدمال كند بپذيريد.
آري پدر ارجمندم از آنجا كه انسان بطور ذاتي خواهان
آسايش و راحت زندگي كردن است بايد اين مقدمات را از قبل فراهم آورد پس در اينجا پدر
و مادر موظفند كه آسايش فرزندانشان را تأمين نمايند و زماني هم فرزند خود را مسئول
ميداند كه آسايش پدر و مادر را فراهم آورد. اما شما پدر و مادر كه تا اين سن
براي من از هرگونه كمك مادي و معنوي كه در حد توانائي خود بوده دريغ نكردهايد و آنطوري
كه توانستهايد من را تربيت كردهايد و تحويل جامعه دادهايد حالا من خود را مسئول
امنيت شما و هزاران پدر و مادر ديگر در اين كشور ميدانم و اين مؤثر واقع نميشود مگر
با فداكردن من و افرادي مثل من .
من خود عشق و علاقه پدر و مهر و عاطفه مادر را نسبت به فرزندش ميدانم و ميدانم كه شما از نبودن من چه رنجها ميبينيد اما چه بايد كرد زماني كه اسلام عزيز با خطر سقوط و كشورمان در معرض تهاجم ناجوانمردانه دشمنان است چه ميشود كرد. آيا تاكنون هيچ خيال كردهايد كه اگر جوانان امثال من خون خود را فدا نكنند پدران و مادران و برادرانمان نميتوانند به خوشي و راحتي زندگي كنند.
زندگي چه لذتي دارد زماني كه فرزندان در
كنار پدران و مادرانشان بنشينند تا دشمن آنان را از خانه خود بيرون كند و به آوارگي
بكشاند. آيا در آن زمان ما بزرگترين جنايتكار تاريخ نيستيم؟ و آيا در آن موقع ميشود
به ما مظلوم گفت . نه هرگز چنين نيست اگر چنين اوضاعي خدايي نكرده پيش آيد نه تنها
ما مظلوم نيستيم بلكه ميتوان گفت ما ظالم هستيم پس آسايش و راحتي زماني بوجود ميآيد
كه اگر چه چندنفر از هرخانواده از بين بروند ولي بقيه افراد بتوانند براحتي زندگي كنند. در اينجا يك سوال پيش ميآيد كه آيا با فدا كردن من، شما افراد خانواده ميتوانيد
به راحتي زندگي كنيد؟
اين ديگر بستگي به اراده و تصميم شما دارد. وظيفه من دفاع از اسلام و ميهن اسلاميم بود و زماني كه من شهيد شدم اين وظيفه از گردن من ساقط ميشود و ديگر مسئول نيستم و اين شمائيد كه بايد تكليف خود را روشن كنيد يا بايد در خانه بنشينيد و از جا برنخيزيد تا مشركان بيايند شما را بزور از خانه و كاشانه خود بيرون كنند و پرچم اسلام را پايين آورند و اسلام و قرآن را نابود كنند و يا بلند ميشويد و پرچم اسلام را به اهتزاز در آوريد و تا آخرين قطره خون خود از اسلام و ايران دفاع ميكنيد. من در اينجا اين را ميگويم كه دوست دارم كه خون خود را فداي اسلام كنم تا از خون من و امثال من گلي درست كنند كه با آن گل بتوان پايههايي براي اسلام ساخت كه در برابر تمام نيرنگ ها و حيلههاي دشمنان اسلام همانند سدي كه در مقابل غرشهاي شديد رودخانه و موج هاي پر فريب و توفنده آب ها ايستادگي كند و بتواند دشمنان اسلام را از بين ببرد و نابود كند.
ياد داريد زماني كه محرم فرا ميرسيد و يادي از امام حسين (ع) ميشد يادي از آن مرد خدا و اصحاب با وفايش ميشد ميگفتي اي كاش من بودم و حسين را ياري ميكردم . من در اينجا ميگويم آيا زماني كه حسين (ع) فرمود آيا كسي هست كه مرا ياري كند نميدانست كه از لشكر يزيد كسي نيست ، ميداني سخن حسين (ع) براي من و شما است و بايد به سخن پسر فاطمه لبيك بگوييم و من گفتم.
خداحافظ
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی