وصيتنامه هنرمند و معلم شهيد حبيب الله شمسي
بسم رب الشهدا و الصديقين
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
مپنداريد كساني كه در راه خدا كشته شدند مردهاند بلكه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزي ميخورند .
بنام الله پاسدار حرمت خون شهيدان و با سلام بر مهدي موعود (عج) و نايب بر حقش امام خميني و با درود فراوان بر شهداي گلگون كفن ايران كه در راه خداوند تبارك و تعالي جنگيدند و با نثار بهترين و ارزندهترين هديه خود كه همان جان است در راه حق تسليم شدند .
من الان كه اين وصيتنامه را مينويسم آمادهام براي يك امتحان الهي كه اگر موفق شديم بياري الله و با فرماندهي امام زمان و جنگيدن برادران به كربلا اين مكان مقدس برسيم كه حتماً بدون هيچگونه شك موفق خواهيم شد. من منظورم از اين نوشتهها وصيتنامه نيست فقط خواستم در اين لحظات آخر عمر از خدا بخواهم كه قبول كند جانم را در راه دين وآئينش بدهم ، چند كلامي صحبت نمايم . چون من فردي بدان صورت نبودم كه وصيتنامه بنويسم ، شايد خداي نكرده نفسم بر من غلبه كند و بخواهم قهرمان پروري نمايم .
مرگ خواه ، ناخواه به سراغ آدمي ميآيد ، پس چه بهتر كه در ميدان نبرد و در راه حق باشد « امام علي عليه السلام«
پس مادر گرامي و ارجمندم از شما عاجزانه ميخواهم كه در در موقعي كه خبر شهادتم را به شما دادند خونسردي خود را حفظ نمائيد و شكر نمائيد كه فرزند شما در راه خدا شهيد شده است .
هنگامي كه فردي عزم نبرد در راه حق ميكند و در لحظاتي كه با خانواده خداحافظي ميكند مانند ماري است كه از پوست خارج و پوستي جديد ميبندد ،آن فرد هم همينطور است ، از تمام گناهان پاك ميشود و خداوند متعال ملائكههايي براي حفاظت وي تا ميدان نبرد ميفرستد ، پس خيلي خوشحال هستم كه خداوند مرا به راه راست هدايت نمود و اين جهان ناقابل مرا كه در خودش بود و مادر مهربانم ، من نامههاي ديگري نوشتهام كه شايد شما فكر نمائيد آن وصيتنامه ميباشد ولي وصيتنامه اصلي من اين است ، از پدر گرامي و ارجمندم عاجزانه خواهشمندم كه مرا ببخشد و مرا عفو نماي از مادر مهربانم نيز عاجزانه ميخواهم كه شير خود را به من حلال نمايد و زحماتي كه براي من كشيده ببخشد زيرا من فرزندي نبودم كه بتوانم در طول عمري كه كردم از عهده زحمات شما برآيم .
از برادران و خواهر مهربانم طلب عفو و آمرزش مينمايم و از طرف من به تمام اقوام و خويشان و همسايگان سلام برسانيد و به آنها بگوئيد كه اگر ناراحتي از دست من به آنها رسيده تا شايد مرا ببخشند . خداوند يار و ياور شما باشد .
دوست دارم كه پس از شهادتم يك شب ( شب چهارشنبه ) افراد ستاد شهيد مدني در منزل خودمان دعاي توسل بخوانند و يك فضولي هم ميكنم كه به اين از خدا بيخبران و اين منافقان بگوئيد كه : هي نگوئيد انقلاب براي ما چه كرد . شما براي انقلاب و اسلام چه كرديد .
پدر و مادر ! من در سربازي و بعد از سربازي براي انقلاب و اسلام چنان فردي مثبت نبودم و چنان خدمتي كه ميبايست و شايسته يك فرد مسلمان باشد انجام ندادم . اين بار به جبهه رفتم تا شايد يك قدمي كوچك در راه اسلام بردارم . در زمان سابق كه در جهل و گمراهي بسر ميبرديم كه ناگهان خورشيد از غرب طلوع كرد و ما را از خواب غفلت بيدار كرد و با نداي پيامبر گونهاش ما را در راه خدا شناسي هدايت نمود .
مثل اينكه زياد صحبت نمودم ولي اشكال ندارد ، زيرا حرفهاي آخرم هست .
خدايا ، خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار
پروردگارا به طول عمر امام و علماي اسلام كه فقط در راه خدا هستند و كار ميكنند بيفزا ، پروردگارا به خانواده شهدا صبر عنايت فرما .
خدا نگهدار شما باد
فرزند حقير شما
حبيب الله شمسي61/8/1
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی