به پدرم بگوئید که دیگر پیش جدمان سرشکسته نیستیم
نوید شاهد استان مرکزی،شهید علی زهره وندی سوم مرداد1346 ، در روستای عباس آباد از توابع شهرستان شازند به دنیا آمد. پدرش محمود، کشاورزی می کرد و مادرش در نگار نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. او نیز کشاورز بود، ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. دوم تیر1367 ، در کردستان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر، پا و کمر، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است.
بسم رب شهدا
شکر خدای را که توفیق یافتم در راه مبارزه
حق علیه باطل شرکت کنم و آنچه را که دارم در طبق اخلاص نهادم و تقدیم ایزد منان کنم و آنچه
حسین و یارانش و تمام رزمندگان اسلام پروانه وار دور آن می گشتند من هم آن را بازیابم
یعنی شهادت
آیا کسی به خود اجازه می دهد که با چشم خود ببیند که جنایت کاران و متجاوزان دست به سوی اسلام ، شرف و کشور شما دراز کرده و قصد نابودی داشته باشد و سکوت اختیار کنید؟ من اکنون میروم با خدایم ملاقات کنم میروم تا آتشی را که در درونم مشعل شده خاموش نمایم من اکنون به سوی سنگر خالی همرزمم به سوی لانه با صفای جبهه جنگ پرواز میکنم که دشمن بداند هیچ موقع سنگر خالی نمی ماند اما باید از رهبرم، امامم، حجت عصرم، خمینی بت شکن قدردانی کنم که مرا از سیاه چالها وگردابهای روزگار که به سوی پرتگاهی روانه بودم رهایی داد.
تو ای همرزمم و دوستم تو خود بهتر میدانی که این انقلاب به چه نحوی به پیروزی رسید با کشته شدن علی اکبرها و علی اصغرها و حبیب ابن مظاهرها نکند خدای ناکرده بی تفاوت بنشینی و دنیا را برآخرت ترجیح بدهی هیچ ترس و اندوهی به خود راه نده که ما پیروزیم و حسین (ع) فرمود: آیا نمی بینید که بر حق عمل نمی شود ؟ که از باطل جلوگیری نمیشود؟ در چنین هنگامی مومن باید برای شهادت و ملاقات پروردگارش آماده شود زیرا در پیش من مرگ در راه خدا جز سعادت و پیروزی نیست و زندگی با ستمگران جزء دلتنگی و افسردگی و رنج و مشقت حاصلی ندارد و هیچ قطره ای در مبنای حقیقت در نزدخدا از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود بهتر نیست و من میخواهم با این قطره خون به معشوقم برسم.
وصیت میکنم که بعد از مرگ برایم گریه نکنید و به همه دوستان و آشنایان
تبریک بگوئید و خاطر نشان کنید که جان او هدیه ای برای امام
امت ما خمینی بت شکن و در راه خداست و برای همین بود که علی به جهاد رفت و شربت شهادت نوشید بدانید
که این پیام یک شهید است که دو چیز را دربر دارد یکی خون که شهید میدهد دیگری پیام شهید
که باید به همه نقل شود
به پدرم بگوئید که دیگر پیش جدمان سرشکسته نیستیم. چون پسرش راهی را رفته که حسین و اصحابش رفتند پدر جان وصیتم به شما این است که راه مرا ادامه دهید و به خواهرانم و برادرانم بگوئید در مرگ من اشک نریزند زیرا امام بزرگوارمان در سوگ فرزندش اشک نریخت میدانست که رضای خدا دراین امر میباشد مادرجان وهمسر گرامی
مرگ من در راه خدا و قران شاید جوششی درجوانان بوجود آورد البته نه تنها مرگ من بلکه تمامی شهیدانی که در راه اهداف مقدس اسلام کشته شده اند شما نیز خوشحال باش که فرزندت را در راه خدا از دست میدهی در جهان آخرت بانوی صدر اسلام فاطمه زهرا از شما گله ندارد.
خدایا تو را به یگانگیت
سوگند شهادت در راه اسلام را نصیبم کن گناهانم را ببخش و درصف شهیدان قرارم بده
بارالهی
قدرتی به من عنایت کن و لطفی بفرما تا در آخرین لحظات عمر نام تو را بر زبان داشته باشم
سپاس خداوند بزرگ را که به من عنایت فرمود که جانم را نثار اسلام نمایم پیروز باد اسلام نابود باد دشمنان اسلام
1366/12/18
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی