هر چه داریم از این دعاها و توسل ها است
نوید شاهد استان مرکزی، شهید حسن داودآبادی در یکم فروردین 1347 ، در روستای داودآباد از توابع شهرستان اراک به دنیا آمد. پدرش باقی، کشاورزی می کرد و مادرش رقیه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. راننده بود. سال1364 ، ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. سی و یکم تیر 1367، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان، با سلام و درود فراوان بر حضرت مهدی موعود (عج) که چشم تمام عالم در انتظار اوست و با سلام و درود بی پایان بر نائب برحقش، بت شکن زمان، او که چشم تمام مستضعفان جهان به سویش دوخته شده است و منتظرند تا روزی آنها را از بند مستکبران و زروگویان نجات دهد و با سلام بر کفرستیزان و تمامی شهدای گلگون کفن کربلای سرخ ایران.
و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله بل احیاء عند ربهم یرزقون
مپندارید که کسانی که در راه خدا کشته شده اند، مرده اند، بلکه زنده اند و در نزد خدا روزی می خورند.
ای ملت قهرمان و شهید پرور،
ای ملتی که 3 سال و نیم نبرد با این نوکر آمریکایی که برای مکیدن خون ملت عراق و حکومت
کردن بر مردم مستضعف به هر جنایتی دست می زند و از هیچ گونه جنایتی دریغ نکرده است
و شهرهای ما را در زیر موشک های 9 متری قرار داده است، جنگیدید و از هیچ گونه کوششی
دریغ نکردید و از جان و مال خود گذشتید.
هرچند که من کوچکتر از آن هستم که پیامی به
شما بدهم، امّا از شما عزیزان می خواهم که همیشه گوش به فرمان امام باشید و همانگونه
که امام عزیزمان فرموده است، وحدت کلمه را حفظ کنید و نماز جماعت و دعای کمیل و دعای
توسل را برقرار دارید. چون ما هر چه داریم، از این دعاها و توسل هاست.
ای پدر عزیز
می دانم که از دست دادن فرزند برای تو سخت است، امّا چندان هم سخت نیست. چون راه ما
هم اکنون راه حسین شهید است و نباید ناراحت شوی چون امروز اسلام در خطر است و اسلام
با این خون هاست که پیروز می شود و تو باید افتخار کنی که توانستی همچون پدران شهدا،
فرزند خود را در راه اسلام و قرآن اهدا کنی.
سلام گرم من بر تو ای مادر عزیز و مهربانم،
ای که 15 سال تمام برای من زحمت کشیدی و خون دل خوردی، ای مادر عزیز که آرزوهایی برای
من داشتی، مادر عزیز دوست دارم همچون مادر علی اکبر، لیلا در شهادت من صبور و بردبار
باشی. مادر عزیز هر مادری دوست دارد فرزندش به آرزوی خود برسد و آرزوی فرزند تو شهادت
بوده است و نباید ناراحت شوی و باید ببخشید که نتوانستم جبران زحمت های شما را بکنم.
خواهران عزیزم، سلام گرم من را امیدوارم بپذیرید و در شهادت من برایم گریه و زاری نکنید،
مگر زینب نبود که با شهادت هفتاد و دو تن از بهترین و عزیزان خود را از دست داد، ولی
هیچ ناراحت نبود، چون می دانست برادرش حق می گفت و عاشق شهادت بود.
سلام برادران عزیز، امیدوارم که بعد از شهادت من به فرمان امام گوش دهید و در خط امام باشید و درس های خود را خوب بخوانید و پیامی به شما ای جوانان عزیز دارم، ای جوانان عزیز امروز اسلام احتیاج به شما دارد و امیدوارم که در این جهاد مقدس شرکت کنید و امروز خداوند شما را در امتحان عظیمی قرار داده است و امروز جبهه ها احتیاج به شما دارد و این زمان حسین شهید است، هر چند که در زمان امام حسین نبودید تا به ندای (هل من ناصراً حسین) لبیک گویید و در رکاب او بجنگید
هم اکنون دوباره زمان حسین شهید فرا رسیده است و به ندای امام عزیزمان لبیک گویید و به صدامیان بفهمانید که اسلام عزیز اجازه نمی دهد که آمریکای جنایتکار بر اسلام حکومت کند و از کسانی که تا کنون خط امام را نشناخته اند و مرتکب اشتباه شده اند، می خواهم بروند و بیشتر بیاندیشند و فکر بیشتری کنند و به خط امام عزیزمان که خط سرخ ثارالله است، برگردند و از ظلمت و تاریکی به سوی نور بشتابند که هنوز دیر نشده است و از کسانی که من آنها را اذیت کرده ام، معذرت می خواهم و باید ببخشید و از تمامی همسایگان و دوستان و اقوام و خویشان حلالیت می طلبم و امیدوارم که از دست من حقیر ناراحت نباشند.
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی