شوق وصف ناشدنی شهادت
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید حسن بهمنی یک اردیبهشت سال 1341 در خانواده مذهبی
از شهر آبادان دیده به جهان گشود. محیط خانواده اش با صفا و صمیمیت و پر از روح معنوی
بود که همین روحیات سبب شد شهید از همان ابتدا روح مذهب را آن گونه که
هست بشناسد و با تعالیم مذهبی بزرگ شود و اسلام در تمامی وجودش ریشه بدواند. پس از این که تحصیلات راهنمایی خود را به اتمام رسانید و به علت نبود
امکانات تحصیل را رها کرد و به کار مشغول شد و به این وسیله می خواست که
باری از دوش خانواده بردارد و در این حین به مطالعه کتب اسلامی می پرداخت.
همیشه از شهادت صحبت می کرد و می گفت: «من اصلاً لیاقت شهادت را ندارم.
بین من و شهادت راه خیلی طولانی است. خدایا منی که خودسازی نکرده ام اما
تو را دوست دارم چگونه من ضعیف و حقیر در برابرت جان ناقابل خود را تقدیمت کنم». او کم صحبت می کرد بیشتر عمل می کرد، بیشتر اوقات خود را صرف مطالعه
مینمود.
شوق شهادت در او وصف ناشدنی بود
برادرش برای ما از شوق شهادت نوشت: پس از آن که مطلع شدم که برادرم در حمله بستان در اثر اصابت ترکش خمپاره مجروح شده است، نامه ای برای او نوشتم و گفتم: «به راه خودت ادامه بده چرا که راه تو چیزی جز خط سرخ شهادت حسینیان نیست». یک روز در کنار او نشسته بودم از او پرسیدم هنگامی که ترکش خمپاره به تو اصابت کرد چه حالی پیدا کردی؟ در پاسخم گفت: «اول احساس تشنگی کردم پس از آن که خون خودم را دیدم خوشحال شدم و می گفتم حتماً شهید می شوم. در تمام راه الله اکبر و لا اله الا الله می گفتم پس از آن که در بیمارستان چشمانم را باز کردم و خودم را در آن جا دیدم خیلی ناراحت شدم و گفتم من لیاقت شهادت را ندارم».
انقلاب اسلامی چراغ راهی برای پیدا کردن اسلام
همچنان که ذکر شد او در خانواده ای مذهبی متولد شد و دین اسلام را کامل ترین دین ها یافت. به همین جهت از زمانی که به خودسازی پرداخت، سعی به ترویج دین اسلام نمود. هنگامی که انقلاب پر شکوه ایران به رهبری زعیم عالی قدر امام (قدس سره) امت شروع شد، برادرم با زمینه مذهبی که داشت همراه دیگر دوستانش جذب انقلاب شد و با شرکت فعالانه در تظاهرات زندگی جدید خود را همراه با ایمان کامل شروع کرد. با پیروزی انقلاب فعالیت او نیز بیشتر شد و به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. او معتقد بود که از طریق بحث کردن و روشن فکری می توان مخالفین را جذب انقلاب نمود.
از
صفات بارز شهید هم علاقه ایشان به امام (قدس سره) بود که محبتی فراتر از
جهت فرزند به پدر بود. امام (قدس سره) برایش رهبر، مرجع، الگو و پدر بود.
امام خمینی (قدس سره) را تبلور تمام آرمان های اسلام می دانست.
انقلاب شروع تعهد به اسلام
پس از پیروزی انقلاب با توجه به تعهدی که در برابر الله، امام (قدس سره)، شهداء و مستضعفین و محرومین جامعه خود و دیگر جوامع می نمود، به عضویت سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی در آمد و ایثارگرانه در جهت خداوند تبارک و تعالی تلاش می نمود. لباس پاسداری را پوشید که زیبنده او بود و با همان لباس به سوی معشوق خود شتافت. او عاشق دلسوخته ای برای معبودش بود. از زمانی که جنگ تحمیلی ایران و عراق آغاز شد، جبهه با تمام خاطراتش مامن شوق و اشتیاقش بود. او به جبهه رفت چرا که می دانست جبهه به دانشگاهی مبدل شده که کنکورش تقوی و درسش ایثار و مدرکش شهادت است. چهار بار به جبهه رفت و در حملات محاصره آبادان، بستان، بیت المقدس و محرم شرکت نمود و هر بار با گوشت و پوست خویش خدا و اسلام را درک کرد.
آخرین باری که به جبهه رفت، گویی
خود نیز می دانست که آخرین دیدارش است و به همین سبب هنگام رفتن به جبهه
از تمامی خانواده، همسایگان و آشنایان حلالیت طلبید. سرانجام حسم بهمنی در سیزدهم آبان 1361 در دهلران به سود معبود خود شتافت و شربت شیری شهادت را نوشید.
پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای شهر اراک به خاک سپرده شد.