مادری که فرزندش را در راه اسلام میدهد خوشحال است نه عزادار
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید یزدان امیدی نهم بهمن 1331 در روستای قلعه آقاحمید از توابع شهرستان شازند به دنیا آمد. پدرش حیدر، کشاورزی می کرد و مادرش نورالعین نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال 1352 ازدواج کرد که ثمره آن چهار پسر و یک دختر بود، به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیستم اردیبهشت 1365 با سمت فرمانده گروهان در موسیان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. مزار او در شهر آستانه تابعه شهرستان زادگاهش واقع است.
متن وصیت نامه:
بسم الله الرحمن الرحیم
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اَمْوَاتًا بَلْ اَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
سلام و درود بر رهبر کبیر انقلاب درود بر شهیدان صدر اسلام تا عملیات بدر و با سلام به ملت شهیدپرور ایران.
ساعت 20:04 روز دوازدهم مرداد 1364 وصیت نامه خود را در درههای کردستان که با
خون شهیدان رنگین گشت، شروع میکنم که غرش هواپیماها سکوت آسمان آن را در
هم شکسته است.
خدایا، تو را شکر و سپاس میگویم که مرگ مرا شهادت در راه خودت قبول کردی، این آرزوی همیشه من بوده است. تو را سپاس میگویم که مرا لایق دانستی که به هدفم دست پیدا کنم.
پیامی به پدر و مادر
پدر و مادر مهربانم سلام عرض میکنم، امیدوارم که این سلام گرم و
چاکرانه مرا که برای بار آخر از راههای پر پیچ و خم کردستان برای شما
روانه میدارم مورد قبول قرار گرفته شود.
باری، پدر و مادر مهربان و از جان
عزیزترم، میدانم که برای شما سخت است برای بار آخر با فرزند راز و نیاز
کنید. انشاءالله که تحمل میکنید چون با خدا معامله کردید و هر کسی که با
خدا داد و ستد کند، هیچ موقع کلاه سرش نمیرود.
میدانم سخت است، ولی ای کاش که من 20 بار در راه اسلام زنده میشدم و کشته میشدم. پدر جان، وقت کم است بیشتر نمیتوانم با شما گفتگو کنم. خواهشمندم برای من گریه نکنید و به جای گریه از مردم پذیرایی کنید زیرا با گریه شما دشمنهای اسلام شاد میشوند. خدا را شکرکن پسرت در راه خدا کشته شده است، اگر من منافق بودم و مرا اعدام میکردند بهتر بود؟
مادر مهربانم، مرگ من برایت سخت است ولی باید صبر کنی مثل زینب(س)
کمر همت را ببند. در مجلس عزای من، عزاداری نکنید بلکه شادی کنید که
دشمنان اسلام بدانند، مادری که فرزندش را در راه اسلام میدهد خوشحال است
نه عزادار. مادرم، گریه نکنی که امام عزیزمان ناراحت میشود، نکند حرکاتی از خود نشان دهی که سبب ناراحتی امام شود.
پیامی به برادرانم
اما برادرانم، چند کلمه با شما سخنی دارم از شما خواهش میکنم مسلسل مرا زمین نگذارید. همسنگرهای مرا تنها نگذارید که به آنها قول دادم که برادرانم اسلحه مرا بر میدارند و به کمک شما میآیند. خواهران، با شما هم سخنی دارم، در مجلس من حق گریه کردن ندارید باید مثل شیر زن کمر همت را ببندید و از مردم پذیرایی کنید. خواهرانم، به مواردی که عرض میکنم گوش کنید و خدمت خواهران دیگرم نیز عرض میکنم که حجاب را رعایت کنید. حجاب تو خواهرم از خون شهید کوبندهتر است.
چند سخن هم دارم با برادران جوان و پیرمردان؛ خدمت همه شما سلام عرض میکنم، از شما خواهش میکنم که دست از غیبت و تهمت زدن به مردم بردارید؛ به جبههها بروید که اسلام در خطر است و به تمام دشمنان امام عزیزمان آسیب وارد کنید.
دستنوشته شهید
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی