درک شهدا تنها از راه خواندن وصایای آن ها ممکن است
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید محمد ترک یکم دی 1346 در شهرستان محلات به دنیا آمد. پدرش صفرعلی، نجار بود و مادرش کبرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و سوم بهمن 1364 در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
متن وصیت نامه:
آن هنگام که خورشید با چهرهای منبسط از دریچه آسمان به زمین مینگرد و آن موقع که ماه از دل تاریک شب با دیدگانی باز به سیمای زمینیان نظر میکند و آن زمان که ستارهها از بلند جایگاهشان با سوسو زدن خویش بر جای جای کرهخاکی دیده میدوزند، آن چه در این میان جلوهگری کرده و خویش را بر آنان عرضه میدارد همانا وقایع عظیمهای است که در سرزمین اسلامی ایران لحظهها را پر نموده و زمان مسخر خویش کرده است.
اوج این شکوه و عظمت تا به آن جا رسیده است که عرشیان به نظارت نشسته و ملائک خود از تعجب بر این معنا لبخند میزنند اگر با انگشت عبرت تاریخ انقلاب خویش را ورق زده و با دیدگانی بصیر سطور آن را با دقت مطالعه کنیم خواهیم دید که حتی یک سطر از این کتاب خالی از کلمه مقدسه شهید و شهادت نخواهد بود و این خود هزاران هزار حماسه و شکوه و ایثار و مقاومتی است که توسط شهیدان آفریده شده است، زمان و مکان را در نور دیده و خود را از دستآویز بودن انسان بدور داشتهاند آری با عقل مادی و ایده پست هیچگاه نتوان مجردات را لمس نمودن و شهیدان به منزله مجردانند و برای فهم این معنا بایستی مجرد شد که ماده را اصلاً توان فهم مجرد نباشد و حال که چنین است پس چه بهتر که اظهار عجز کرده قلم بشکنیم که ما را قدرت درک ارواح عالیه آنان نیست.
بیایید برای ادراک این معانی از افکار عالیه خودشان بهره گرفته وصیتنامههایشان را که قطرهای از دریای وجودی آنان است قرائت نماییم، بلکه از رهگذر این معنا توشهای برای خویش فراهم آوریم.
شهید عزیزی که کلمات دربارهاش را در پیش داریم دومین فرزند این خانواده است که تقدیم انقلاب شده است برادر عزیزش چهار سال پیش به اسارت در آمد و اینک او کولهبار به زمین افتاده برادرش را به مقصد رسانید باشد که ما نیز در انجام مسئولیت خویش کوشا باشیم.
از پدرم میخواهم که مرا به خاک بسپارد و نیز حقیر را اگر لیاقت باشد در گلزار شهدا دفن کنید و نیز از پدرم میخواهم که برای من قرآن قرائت کند و مرا ببخشد، از مادر و پدرم که شبها برای من زحمت کشیده تا مرا بزرگ کردهاند تا در راه دین گام کوچکی بردارم تشکر میکنم و حلالیت میطلبم.
خدایا من در برابر برادر بزرگم خجالت زده هستم و از خدا میخواهم که مرا در برابر او ببخشد و برای آزادی او دعا میکنم و امیدوارم که کربلا را آزاد کرده و به زیارت آن بشتابیم. به امید فتح کربلا والسلام.
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی