برگی از زندگی شهید «علیرضا چقاله»
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، پدر و مادری در انتظار بودند تا چشمشان به جمال فرزندی زیبا روشن شود. روزها سپری شد و در اولین روز از فروردین ماه سال 1339 در روستای آغذیگنگ از توابع شهرستان ساوه چشمانشان درخشید به جمال پسری که نامش را علیرضا گذاشتند. پسری آرام که از همان سالهای کودکی روحش را با قرآن و کلام خداوند معنویت داد و نماز را سر لوحهی زندگیاش قرار داد. نماز خواندن را از پدرش فرا گرفت و سعی داشت تا همیشه به این فریضه اهمیت دهد. روزگارش را به خوبی در کنار پدر و مادر و خواهر و برادری که داشت سپری میکرد.
جوانیاش مصادف شد با انقلاب اسلامی ایران و دوران خدمت سربازیاش در زمانی بود که معاندان و دشمنان انقلاب اسلامی در گوشه و کنار این خاک پر گهر به آشوب و بلوا میپرداختند و اسلحه به دست گرفتند تا این انقلاب نو پا را از پای در آورند.
دوران سختی بود، انقلاب تازه پیروز شده بود و دشمنان میخواستند تا زیاده خواهیهایش را به رخ جهانیان بکشند و با جنگ و تعدی کشوری که قدمتی هزاران ساله با فرهنگی عمیق داشت را پاره پاره کنند. غافل که یکی از این فرهنگها روحیهی جهادی و دفاع از مظلوم بود. با این روحیهی جوانانی بر سر راهشان ایستادند.
یکی از این جوانان برومند علیرضا بود که به عنوان سرباز به لشکر 55 هوابرد پیوست، اسلحه به دوش گرفت و آموزشهای نظامی را که دید در سنندج به کمک رزمندگان اسلام شتافت. او سعی کرد تا میتوان در این کار و راه موفق شود. در چند عملیات علیه مزدوران وطن فروش حضور داشت و با جان و دل جنگید. سرمای شدید زمستان کردستان را تحمل کرد تا بهار از راه برسد و مزهی آزادی بر کام همه بنشیند. او در چهارم اردیبهشت ماه سال 1359هنگام درگیری با گروهکهای ضد انقلاب طعم شهادت را چشید و در منطقه سنندج به لقاءالله پیوست. پیکر مطهرش در روستای رحمتآباد زرندیه به خاک سپرده شد.
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی