گوش به فرمان ولایت تا آستانه شهادت
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید علی آقاباقری در روز عید سال 1347در روستای مرزیجران از توابع شهر اراک دیده به جهان گشود. آنقدر خوش یمن بود که پدر نامش را علی نهاد. تحصیلات را تا سوم دبیرستان ادامه داد. در سرش هوای جبهه بود و تاب ماندن نداشت. آنچه که بیشترین توجه را به خود معطوف میساخت رنگ و بو و وجه خدایی و روح حقیقت یاب او بود که نهفته در نهان اولیاء میباشد به گونهای که چشمانش میشود خدا، گوششان خدا، قلب ایشان خدا، و خلاصه همهی وجود ایشان خدایی میشود و این بالاترین درجه قبل از شهادت است که مختص به خواص اولیاست.
در زمان پیروزی انقلاب اسلامی سن و سالش آنقدری نبود ولی با همان سن کم نیز میتوانست تصمیم بگیرد که حق و باطل کداماند. دوران ستمشاهی را با دیده خویش، دیده بود، بیعدالتیها و ظلم و ستمی را که بر مردم کشورش شده را لمس کرده بود و برای برپایی حکومتی بر پایهی اسلام که با این بیعدالتیها مبارزه کند چشم انتظار بود و با پیروزی انقلاب سر از پای نمیشناخت، تا غول جنگ به کشور ایران حملهور شد. بانگ خمینی کبیر(ره) بلند شد که سنگرها نباید خالی بماند، به چشم میدید که مردم با چه شور و شوقی به فرمان امامشان(ره) لبیک میگویند و به سوی جبههها راهی میشوند تا از ایران عزیز دفاع کنند و نگذارند حتی وجبی از خاکشان را به یغما ببرند.
او نیز لبیک گوی فرمان امامش(ره) شد و به عنوان بسیجی وارد جبهه شد و حدود نه ماه در جبهه بود. در عملیات کربلای 8 بر اثر ترکش خمپاره به سر به شهات رسید و آسمانی شد.
منبع: کتاب ره یافتگان وصال، ص 85.