سه‌شنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۲۳:۳۸
شهید "مجید قدس" در وصیتنامه اش می نویسد: «این سربازان برای چه می‌جنگند؟ برای وطن، آب، خاک، خیر! برای اسلام می‌جنگند و به خاطر خدا و برای خدا شهید می‌شوند و خدا هم اجر این‌ها را می‌دهد که ان‌شاءالله خالصانه باشیم که بدون هیچ دردسری معامله‌مان با خدا صادق و ساده باشد.»

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید مجید قدس در بیست و هشتمین روز از اولین ماه بهار  1347 در تهران دیده به جهان گشود. خانواده‌اش بسیار مذهبی و دین‌دار بودند. تحصیلات ابتدایی را در تهران با موفقیت پشت سر گذاشت و بعد از آن به همراه خانواده‌اش به محلات مهاجرت نمودند. تحصیلاتش را در محلات ادامه داد و تا پایان دوره‌ی راهنمایی درس خواند.

بعد از شروع جنگ تحمیلی به سرعت خود را به عنوان نیروی بسیجی به جبهه‌ها رساند. مشتاقانه در عملیات‌ها شرکت می‌کرد و شجاعانه برای پیروزی اسلام فداکاری می‌نمود. شهادت آرزوی او بود. بسیجی گردان امام حسین(ع) از لشکر 17 علی بن ابی‌طالب(ع) در چهاردهم خرداد 1365 در منطقه عملیاتی جزیره مجنون به شهادت رسید. پس از تشییع پیکر پاک او را پس از وداع در گلزار شهدای محلات در کنار دیگر یارانش به خاک سپردند.

این سربازان برای چه می‌جنگند؟

وصیت‌نامه:

بسمه‌تعالی

به نام خدا و به ذات خدا و در راه خدا و بر کیش رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد. خدایا مرا بیامرز و بر من رحم کن و توبه‌ام را بپذیر که به راستی تویی توبه‌پذیر و مهربان. خدایا عطا فرما به محمد (ص) درجه و مرتبه بلند و بده مقام وسیله را در بهشت، خدایا تو فرمودی اگر ایشان در آن هنگام که به خود ستم کردند، به نزد تو آیند و از خدا آمرزش خواهند همانا بیایند خدا را بسیار توبه‌پذیر و مهربان و من آمرزش خواه به درگاه تو آمده‌ام و از گناهانم توبه کرده‌ام... .

با سلام و با عرض آرزوی سلامتی برای امام عزیز و پیروزی رزمندگان و آزادی اسراء و شفای معلولین و مجروحین و مصدومین و آزادی کربلا و قدس معلی. سخنی با پدر و مادر! من خودم بهتر می‌دانم که شما چه جور پدر و مادری هستید. از طرف دیگر آنکه هر چه دارم، از شما دارم و از اخلاق خانوادگی‌تان دارم. پس جای هیچ‌گونه خدای نکرده تذکر و پیامی نیست چون حرفم و عملم همه و همه از شما است و هیچ از خودم ندارم. تنها و تنها حرفی که دارم، سخن همه شهیدان است.

سخنی با خواهرانم:

با سلامی از قبل و دوباره شما همه نور چشمانم هستید و من به داشتن خواهرانی مانند شما افتخار می‌کنم. چون چه از آن کوچکتان گرفته، در سن چهار سالگی همیشه نماز می‌خواند و چادر بر سر می‌کند پس احتیاج ندارد که بگویم مانند زینب(س) باشید، چون شما کار زینبی را از قبل یاد گرفته‌اید و این چیزی نیست جز استفاده از پدر و مادر و پس قدر آنان را بدانید و احترامشان را بگیرید که حق بزرگی بر گردنمان دارند.

سخنی با مردم:

البته من کوچک‌تر از آنم که با مردمانی مانند ایرانیان صحبت و یا آن‌ها مخاطبم قرار گیرند چون در میان ما بیشتر، خانواده‌های شهدا، اسرا، مفقودین، مجروحین و غیره هستند و حتی آن کسی هم که جز این‌ها نیست لااقل فرزندی، پاره‌جگری در جبهه دارد و حرفش و سخنش همه در باب اوست که جان را باخت، به چه کسی هم باخت. به خدای تعالی.

آری مردم! من بسیار کوچک‌تر از آنم که پیامی یا سخنی با شما داشته باشم ولی خواستم به عنوان عرض ادب سلامی خدمتتان داشته باشم و حالا در آخر حالتی از حالات رزمندگان را برایتان عرض می‌کنم. عصر بود، برادران را تجهیز کرده بودند و می‌گفتند: ان‌شاءالله موقع مقرر شما را می‌بریم و بچه‌ها سر از پا نمی‌شناختند و دیگر نمی‌دانستند از خوشحالی چکار بکنند.

بعد از سازمان‌دهی و مسلح شدن، آماده باش خوابیدیم و سخن و منظور اصلی‌ام اینجا بود که در کدام ارتش و در کدام کشور و ملت و امتی سراغ دارید که سربازانش با صدای بلند فریاد بزنند: فرمانده آزاده، آماده‌ایم آماده. من این را می‌خواهم از همه مردم جهان سؤال کنم آخر کدام سربازی است برای وطن که از همه مهم‌تر است، چنین سخنی بگوید.

پس چرا سربازان آمریکایی، عراقی، اسرائیلی این حرف را نمی‌زنند، چرا؟ چرا؟ پس این سربازان برای چه می‌جنگند؟ برای وطن، آب، خاک، خیر! برای اسلام می‌جنگند و به خاطر خدا و برای خدا شهید می‌شوند و خدا هم اجر این‌ها را می‌دهد که ان‌شاءالله خالصانه باشیم که بدون هیچ دردسری معامله‌مان با خدا صادق و ساده باشد و در آخر سخنی که همه شهدا با هم تکرار می‌کنند، را فراموش نکنید.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگه‌دار... .

 

منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده