دعای خیر فرزند به خاطر تربیت صحیح
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید مرتضی فانی یکم شهریور 1346 در روستای نظم آباد از توابع شهرستان اراک به دنیا آمد. پدرش فضل الله، کارگری می کرد و مادرش زینب (فوت 1359 ) نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. جوشکار بود. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. شانزدهم بهمن 1365، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه بر جا ماند و نوزدهم تیرماه 1375 پس از تفحص در گلزار شهدای شهرستان زادگاهش به خاک سپرده شد.
وصیتنامه شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
با یاد خداوند، ایزد منان و با درود و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت، پیامبر آخرالزمان. محمد بن عبدالله(ص).
پیامبر(ص) فرموده است: از امت من نیست کسی که شب را سحر کند و وصیتنامهاش در زیر سرش نباشد. بنابراین مرتضی فانی وصیتنامه خود را در تاریخ هجدهم بهمنماه 1363 مینویسم و در حال صحت و سلامتی و بدون اجبار و اکراه شهادت میدهم که معبودی جز خدای یکتا نیست - لا اله الا الله - و محمد بن عبدالله(ص) رسول خداست و صد و بیست و چهار هزار پیامبر حقاند و حضرت علی(ع) با یازده فرزندش امام بر حقاند و قرآن مجید با تمام احکامش حق است.
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ، یعنی ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مىگرديم و قبر، سؤال، ناکرین، قیامت، بهشت و جهنم حق است.
با درود به رهبر کبیر انقلاب روح و روان من، قوت جان من، تاب و توان من، امید مستضعفان، افتخار اهل ایران، بتشکن دوران، خار چشم دشمنان، ماه تابان، جماران، نایب مهدی، صاحبالزمان(عج)، قوت قلب رزمندگان، خصم سرسخت مستکبران و با درود به روان پاک شهیدان و با سلام به مجروحین و معلولین و مفقودین جنگ تحمیلی. از پدرم تقاضامندم که وصیتنامه اینجانب، مرتضی فانی را عمل نمایید.
اول این که اگر بنده شهید شدم، مرا در پهلوی قبر مادرم خاک نمایید و هیچ برای بنده گریه نکنید. شاید که گریه نکردن شما مشتی بر دهان منافقین کور دل باشد و نباید هم گریه کنید چون در آیه مبارکه كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ
میخوانید که خدا فرموده، تمام موجودات چشنده مرگ هستند . حتی اگر در برجهای محکم هم باشند.
پس وقتی که مرگ یکی از واجبات است، چرا در راه خدا و برای رضای خدا کشته نشویم که امام علی(ع) میفرماید: من از خدایم خواستم که در بستر از دنیا نروم؛ بلکه در راه رضای خدا به شهادت برسم.
من از پدر و مادرم سپاسگزاری میکنم که مرا زیر پرچم اسلام آوردهاند، مثل بعضیها منافق یا مشرک بار نیامدهام و از خدا برای پدر و مادرم طلب آمرزش میکنم و از پدر و مادرم میخواهم که زیاد زحمتم را کشیدهاند؛ حق خود را بر بنده حلال کنند و هر چه میتوانند در راه اسلام کوشا باشند؛ چون اسلام است که ما را از لجنزارهای دنیا به سوی سعادت راهنمایی میکند و از قعر جهنم به بهشت میکشاند.
اسلام به منزله یک نهال است که پیامبر(ص) آن را کاشته است و احتیاج به خون دارد و مولای ما حضرت سیدالشهدا(ع) او را با خون پاک خود و اصحابش آبیاری کرده است و بعد از چهارده قرن نیاز به خون دارد که رهبر مسلمین جهان ماه تابان جماران، مجری حکم قرآن، چون آفتاب از شرق خونین اسلام تابید و جهان اسلام را فروزان گرداند و بتها را سرنگون و بتپرستان را واژگون کرد و بر جهانیان ثابت کرد که تمام اهل دنیا باید مطیع احکام قرآن خدا باشند و ما هم باید با عمل ثابت کنیم که ما اهل کوفه نیستیم، امام تنها بماند و منافقین و کوردلان بدانند که ما با دیده حق بینمان حقیقت را شناختیم و دینمان را به دنیا ترجیح میدهیم. اگر بکشیم و یا کشته شویم، پیروزیم.
گر دشمن هزار قطعه کند پیکر زارم احکام خداوند جهان است شعارم
هرگز نتواند که مرا خوار نماید ایمان مرا از دل زارم بروباید
من خواسته بودم زخدای حق داور در خون بغلتم که لباسم بود احمر
اندر ره اسلام فدا کردن جان چیست؟ یارب چه کنم، تحفه من بیش از این نیست
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی