اميدوارم که مردانمان راه حسين و زنانمان راه زينب را پيش بروند
نوید شاهد استان مرکزی، شهید محمدحسین رضایی در بیست وپنجم آذر 1344، در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش محمداسماعیل، بار فروش بود و مادرش عذرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم مهر1361، در سردشت هنگام درگیری با گروه های ضد انقلاب بر اثر اصابت گلوله به صورت و دهان، شهید شد. مزارش در گلزار شهدای شهرستان اراک واقع است.
إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.
در اين جهان چنان آرامش قلبی دارم که دنيای آخرت که خداوند وعده داده به آن مشتاق ترم از اين دنيای پر فريب و ريا. اميد است که با شهادتم به نور برسم.
ما به فرمان خدا آمده و بسوی او رجوع خواهيم کرد حمد بيکران خدای لاشريک را که در اين عمر کوتاه مرا با اسلام مانوس گردانيد و درود و سلام بر رسول پاک او محمد (ص) که با آئين الهی که از جانب خدا آورده رستگاری را بر بندگان خدا ارمغان آورم شکر خدا از اينکه با ايمان به او از تاريکي ها بيرون آمدم.
پروردگارا من که هنوز به نور نرسيدم اميدم به توانست تا بلکه با شهادتم (فی سبيل الله) به نور برسم و در جوار رحمت تو در آخرت محشور گردم. من راه حسين(ع) را برگزيده ام آن هم آگاهانه و سپاس خدای رحمان و رحيم را که نعمت انقلاب اسلامی را نصيبم گردانيد تا اسلام راستين را ببينم و حمدی ديگر خدای را که مرا به سپاه اسلام درآورد شکر يگانه هستی را که پس از گذشت زمانی مديد يک رهبر يک ولی امر، پيک پيرو علی، يعنی خمينی را نصيبم گردانيد من آگاهانه و مشتاقانه به بسيج آمدم و اين از افتخاراتم است خدايا مرا از کشته شدن در راه تو چه باک.
خداوندا زبان ما را از دروغ پاک کن تا آنچه را که ادعا داريم عمل کنيم خدايا به من يک مجاهدت علی گونه يک شهادت حسين وار عنايت کن گرچه نالايقم.
كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۖ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ
هر نفسی در عالم رنج و سختی مرگ را می چشد و ما شما را به بد و نيک مبتلا کرده تا بيازمائيم (هنگام مرگ) بسوی ما باز می گرديد.
پدر و مادر شما بوته آزمايش الهی
هستيد اميدوارم امانتی را که خداوند در اختيار شما گذاشته خوب حفظ کرده باشيد پدر و
مادر من نيز امانتی بودم که خداوند در اختيار شما گذاشته بود شما از اينکه اين امانت
را خداوند می خواهد از شما بگيرد آيا ناراحتيد اميدوارم که اصلاً ناراحت نشويد و امانت
خدا را دو دستی تقديم کنيد پدر و مادر شما بدانيد که اين جنگی را که من در آن رفته ام
اگر جسدم را نديديد اصلاً ناراحت نشويد زيرا روح من آن موقع پيش حسين و يارانش هست
خداوندا تو گواه هستی که ما فقط يک هدف داريم آن هم الله می باشد و تو نيز ميدانی که
ما فقط بخاطر تو به اين جنگ آمده ايم من از برادران ديگر می خواهم که راه ما شهدا را
ادامه دهند برادران بسيج شما بس بارهای سختی را بر دوش داريد که بايد به همه آنها عمل
کنيد مردم شريف شما نيز به بسيج کمک کنيد و جوانتان را نيز به جبهه بفرستيد تا بتوانند
خون ما شهدا را حفظ کنند و هر چه زودتر اين کفر و کفريان را از بين ببرند و همچنان اسلام
و قرآن را در ايران رواج بدهند و هم مردمان را به طرف اسلام بکشند.
اميدوارم
که مردانمان راه حسين و زنانمان راه زينب را پيش بروند ان شاء الله .
والسلام
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی