زندگینامه مداح اهل بیت (ع) شهید «ذبیح الله قطارآغاجی»
هنوز هم وقتی چشمانم را میبندم و به دوران کودکی و نوجوانی سفر میکنم صدایش در گوشم میپیچد. صدای خندههایش، گریههایش، شیطنتهایش و از همه مهمتر، صدای صوت قرآن و نوحهگویی هایش.
حرف برادری و محبت در خانواده است اما انکار نمیکنم که هم من هم دیگر برادر و خواهرانمان به ذبیحالله رشک میبردیم و به صدای خوبش و صوت قرآنش حسادت میکردیم. عاشق قرآن بود و زمانی که میخواند همه ما سر و جان گوش میشدیم. نه فقط قرآن که در نوحهگویی هم ید طولایی داشت. به امام حسین(ع) علاقه زیادی داشت و از همان کوچکی بسیار نوحه میگفت. درست به خاطر دارم زمانی که برای اولین بار نوحه خواند، بسیار کوچک بود و به همین دلیل با نوحه خواندن او میشد شوق و افتخار را در نگاه پدر و مادرمان دید. تا سوم راهنمایی درس خواند و پس از آن به علت نبود امکانات تحصیلی برای کار کشاورزی آماده شد و در امر کشاورزی به پدر بسیار کمک میکرد. زحمتکش بود و خارهای دستانش نشان از همین زحمتکشی داشت. به کتاب خواندن علاقه زیادی داشت و اکثراً کتابهای مداحی را میخواند.
مهربان و دوستداشتنی بود. وقتی دور کرسی خانه جمع میشدیم و با هم صحبت میکردیم، همیشه او لبخند را بر لبانمان جاری می کرد. از صبح با پدر به صحرا میرفت و با اینکه بسیار خسته میشد، اما از شیطنتهایش کاسته نمیشد و همیشه خانواده را شاد نگه میداشت.
روزهای کودکی و خوشی به سرعت سپری شد و زمان سربازی فرا رسید. سربازی درست در زمان جنگ. ذبیحالله پاسدار وظیفه بود و باید از خاک ایران پاسداری و حفاظت میکرد. از طرف سپاه در لباس مقدس پاسدار وظیفه لشکر 27 محمد رسولالله(ص) به جبهههای حق اعزام شد و پس از گذشت دو ماه در 25 مرداد سال 1365 در آبادان شهد شیرین شهادت را نوشید. ایشان را در زادگاهش روستای جیریا به خاک سپرده شد.
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی