داستان زندگی شهید «احمد جعفری»
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، در تدارک شب عید بودیم و همه کارهای خانه را از لحاظ گردگیری و خرید عید انجام داده بودیم و منتظر تا لحظهی سال تحویل برسد و همه دور یک سفره جمع شویم و سالی پر از سلامتی و آرزوهای خوب را آغاز کنیم. بیخبر از این که سفرهی هفت سین امسال ما میهمانی یک روزه نیز داشت. شب بیست و نهم اسفند ماه سال 1349 بود. روستای فرفهان از توابع شهرستان خمین زندگی میکردیم. در خانهای گلین و روستایی که از صفا و صمیمیت و یکرنگی موج میزد و همه احترام یکدیگر را داشتند و بزرگ خانواده پدر بود و مهربان خانه مادر، زندگی و روزگار سپری میکردیم.
زندگی برای مشهدی محمد و همسرش رنگ و بوی دیگری گرفت و حال و هوای زندگیشان خوب بود و بهتر شد. روستا زادهای بود که در فضای روستا قد کشید و بزرگ شد، همراه پدر کار میکرد و در کارهای منزل به مادر کمک میکرد و با هم سن و سالهای خودش در روستا بازی میکرد تا هفت ساله شد و به مدرسهی روستا رفت و تا کلاس پنجم ابتدایی به تحصیل ادامه داد.
درس خواندنش مصادف بود با اتفاقات سالهای انقلاب و مبارزات و تظاهرات و شلوغیها و تعطیلیها که در زندگی او نیز تاثیر میگذاشت. بعد از انقلاب اسلامی با آن که سن و سالی نداشت در سرش شوری بزرگ بود و سودای کاری بزرگ میپروراند. تا جنگ تحمیلی علیه ایران آغاز شد و میخواست تا در میدان نبرد حضور پیدا کند. ولی به خاطر مشکل سن و سال اجازه رفتن به او نمیدادند تا بالاخره به هزار ترفند توانست مجوز حضور در جبهه را بگیرد.
شهید احمد جعفری به عنوان بسیجی به گردان روحالله از لشکر 17 علی بن ابی طالب(ع) رفت تا در سپاه اسلام تک تیرانداز باشد و خدمت کند. حدود شش ماه در جبهه فعالیت کرد که در نهایت در دوم دی سال 1365 در منطقهی عملیاتی شلمچه که سربازان اسلام خونشان بر زمین جاری شده بود در حین عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای خمین به خاک سپردند.
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی