شنبه, ۰۵ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۰۹:۴۵
شهید "حسن قاسمی" برای مادر نوشته بود: «مادرم برای من گریه نکنید و جنازه مرا تحویل نگیرید، هم چنان که مادر شهید (وهب) وقتی سر فرزندش را برای او آوردند، سر را به سمت دشمن پرتاب کرد و گفت: من هر چه که در راه خدا داده‌ام، پس نمی‌گیرم.»

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید حسن قاسمی در بیستم خردادماه سال 1338 در روستای نهرمیان از توابع شازند در خانواده‌ای متدین و با تقوا، دیده به جهان گشود. کودکی‌اش را در روستا سپری کرد. در دامان مادرش درس ارادت و محبت به اهل‌بیت (ع) گرفت.

شیر مخلوط با اشک در روضه امام حسین(ع) را خورد و در سایه‌ی لطف پدر نفس می‌کشید و قد می‌کشید. حلال‌زادگی و لقمه‌ی حلالی که پدر زحمتکش او سر سفره می‌آورد، او را در مسیری قرار داد که ابتدایش ارادت و محبت است و انتهایش سعادت و شهادت است.

من هرچه در راه خدا داده ام پس نمی گیرم

در نوجوانی و جوانی به همراه پدرش آقا محمدعلی کشاورزی می‌کرد و سعی می‌کرد باری از روی دوش پدرش بردارد و عصای دست خانواده‌اش باشد. قبل از انقلاب اسلامی فعالیت‌هایی را در جهت پیروزی انقلاب در مساجد و روستا انجام داد.

بعد از انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی به کمک دوستان و اهالی مسجد روستا یک پایگاه بسیج در روستا تأسیس کردند. از همان روزهای ابتدایی جنگ برای اعزام به جبهه‌های نبرد مشتاق بود و روز شماری می‌کرد. در پایگاه بسیج روستا فعالیت‌های زیادی داشت و در پشتیبانی از رزمندگان بسیار کوشا بود. تا اینکه بالاخره خودش را مهیای حضور در جبهه‌ها کرد.

او اسطوره هجرت و مقاومت و از آنانی بود که جز توکل بر خداوند و شوق رضای حضرت دوست چیزی در خاطر نمی‌پرورانند. چه زیبا می‌نگارد که مادرم برای من گریه نکنید و جنازه مرا تحویل نگیرید، هم چنان که مادر شهید (وهب) وقتی سر فرزندش را برای او آوردند، سر را به سمت دشمن پرتاب کرد و گفت: من هر چه که در راه خدا داده‌ام، پس نمی‌گیرم.

بسیجی جندالله سپاه بانه در نهم آذرماه سال 1362 در جریان درگیری با گروه‌های ضدانقلاب به کمین دشمن افتادند و در منطقه عملیاتی بانه به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در زادگاهش به خاک سپردند.

 

منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده