سربازی که از سنگر نماز به سنگر نبرد رسید
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید منصور رجبی در سیام شهریور ماه سال 1338 در شهر اراک متولد شد. به آموختن علم و درس خواندن علاقه داشت و بیشتر وقتش را صرف خواندن کتابهایش میکرد. هم درس میخواند و هم به پدر كمک میكرد. در جوانی درک بالایی از مفاهیم قرآن و اسلام یافته بود و خود را به آموزههای اسلام نزدیک میکرد. به نماز اهمیت میداد و به خلق خدا خدمت میکرد و به بینوایان یاری میرساند.
وقتی انقلاب شد، با بردباری آرمانهای امام خمینی(ره) را برای کسانی که درک درستی از انقلاب نداشتند، توضیح میداد. خوش خلق و نیکو خصال بود. شبها، بیشتر به نماز میایستاد و بعد از نیایش و راز و نیاز با معبود، به سوی بستر خواب میرفت و دوباره برای عبادت سحرخیز بود. منصور با اهل خانه بسیار خوشرفتار بود و اگر اشتباهی از ما سر میزد، ما را نصحیت میكرد. پیش از انقلاب در اكثر راه پیماییهایی ضد رژیم ستمشاهی شركت میكرد و تمام روزنامهها را میگرفت تا ببیند در مورد امام(ره) چه نوشتهاند و همیشه منتظر بود كه امام(ره) بزرگوار زودتر به ایران بیاید. بعد از انقلاب كه دیپلمش را گرفت دیگر آرام ننشست و گفت: امام(ره) و اسلام به سرباز احتیاج دارند و در اولین فرصت، خودش را در قم برای خدمت سربازی معرفی كرد. در پادگان سربازان را به مطالعه وامیداشت و در طی این دوران خودش را نیز برای ملاقات با معبود آماده میکرد. او سرباز لشکر 77 خراسان بود و در ششم مهرماه سال 1359 هنگام درگیری با نیروهای عراقی در منطقه سومار بر اثر اصابت گلوله و ترکش خمپاره به سرش به شهادت رسید. پیکر مطهر شهید در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
لحظه عروج:
صبح روز ششم مهر ماه به وسیله صدامیان كافر در جبهه سومار بر اثر اصابت تركش خمپاره به سرش آسمانی شد. بنا بر اظهار یكی از دوستان شهید در جبهه؛ شهید رجبی در سنگر بود و بعد از این كه از سنگر بیرون آمد، ماموریت داشتیم برای جمعآوری یك میدان مین حرکت کنیم. شهید رجبی گفت: خدایا كی میشه این بعثیهای عراقی را از مملكت بیرون كنیم و كشور اسلامی را از دست این منافقان پاكسازی كنیم. در حال رفتن بودیم كه یكباره یك خمپاره به سوی ما پرتاب شد و چند نفر زخمی شدند و برادر رجبی بر اثر تركش خمپارهای كه با سرش برخورد کرد، در همان آن به درجه رفیع شهادت رسید.
یكی از صحبتهای او با خواهرش این بود که «خواهرم تو اگر دین اسلام را به عنوان یك مكتب و خط مشی برای زندگی دنیوی و اخروی انتخاب كردهای؛ باید به اجبار در این زمینه آگاهی داشته باشی تا بتوانی بهتر در راه زندگی قدم برداری و مثل بیشتر آدمها نباشی كه هدف از به دنیا آمدن را فقط خوردن و خوابیدن، كار و عیاشی و خوشگذرانی میدانند و با حیوان ذرهای فرق ندارند. آنها نمیتوانند اثری بر سیر تكاملی بشر بگذارند و مانند آشغال هستند كه میآیند و میروند.
وصیت نامه:
به نام خدا و آن كسی كه تمام موجودات را خلق كرده است و به همه چیز آگاه میباشد و به نام خدایی كه ما را از هستی به نیستی میبرد و هر هنگام كه بخواهد میمیراند و زنده میكند و به نام خدای شهیدان! با سلام به تمام خانواده! پدرجان شاید روزی خدا بخواهد و بتوانم در راه اسلام و مملكت اسلامی جانفشانی كنم و از مرزهای كشور و مكتبم دفاع كنم.
امیدوارم همگی در خدمت خدا و خلق خدا باشیم و با اتحاد ناگسستنی امت اسلامی، بتوانیم مستكبران را از این مملكت فلاكت زده بیرون كنیم و نظام توحیدی اسلام را در سایه و یاری خدا و رهبری امام كبیرمان، خمینی عزیز و همت و آگاهی مردم برقرار سازیم. بیایید همگی دعا كنیم كه خداوند مغز و فكر ما را روشن كند و مسائل دنیوی را كنار بگذاریم و تلاشمان برای پیروزی اسلام و نجات مستضعفین دنیا باشد از قید بندگی و اسارت.
پدرجان! گروهان مهندسی مستقر میباشد و از شما میخواهم نگران من نباشید. هر چه خدا بخواهد، خواهد شد و انسانها قادر نیستند بر خلاف آن عمل كنند. از خدا فقط بخواهید كه اسلام را پیروز و سربازان اسلام را در این راه یاری كند. شهید شدن در راه خدا افتخار است و هر چه از ماها كشته شویم، درخت انقلاب اسلامی را آبیاری كردهایم. انشاءالله به پیروزی نهایی میرسیم.
به خاطر اسلام خونهای زیادی ریخته شده و حال هم لازم است كه خون بدهیم و اسلام را از دست كافران بعثی نجات دهیم تا راه كربلا باز شود به امید آن روز.